به گزارش افلاک ورزشی  ،جمله «معلولیت، محدودیت نیست» را بسیار شنیده‌ایم هرچند که در بین معلولان هستند کسانی که دچار یاس و نومیدی و در نتیجه افسردگی و انزوا شده‌اند اما هنوز هم مصداق این جمله در گوشه و کنار جامعه ما مشهود است.

طبق معیارهای توسعه، آینه تمام ‌نمای حقوق افراد در هر جامعه‌ای را باید در وضعیت رفاهی معلولان آن کشور جستجو کرد، در جامعه‌ای که افراد دارای معلولیت، از فرصت‌های برابر برای به دست آوردن امکانات مالی و معنوی برخوردار نباشند و توزیع درآمدها و یارانه‌ها بین افراد معلول و غیرمعلول عادلانه نباشد، لازم است نوع نگاه شهروندان آن جامعه تغییر یابد.

براساس آمارهای سازمان‌های جهانی، حدود 10 درصد از کل جمعیت جهان را معلولان تشکیل می‌دهند. با توجه به داده‌های آماری سازمان‌های جهانی، جمعیت معلولان در ایران، عددی حدود 7 میلیون نفر باید باشد که البته آمارهای سازمان بهزیستی، به‌عنوان متولی امر، این آمار را در آخرین اخبار خود نزدیک به سه میلیون نفر اعلام کرده است.

 در میان هیاهوی شهر، هر روز صبح را به امید کار و تلاش از خواب بیدار شده و با روح بلند خود برای به دست آوردن لقمه نانی حلال قدم به بیرون می‌گذارد.

آرش گرچه از لحاظ شکل ظاهری با بقیه تفاوت دارد اما تاکنون اجازه نداده است معلولیتش مانع از برخاستن و تلاشش شود!

او که روحیه مبارزه با مشکلات را در خود دو چندان کرده درواقع او هرگز نخواسته تسلیم بی‌رحمی‌های زندگی شود و تمام قد جلوی این دشواری‌ها ایستاده است.

آرش محمودیان 21 سال دارد و متاهل دارای فرزند است. او چندان مایل نیست در مورد معلولیتش صحبت کنیم، فقط این را می‌گوید که فقط دنبال کسب روزی و رزق حلال است.

وی می‌گوید: پدرم جانباز شیمیایی است و مادرم از زحمت‌کشان علوم پزشکی است. رضا و یونس برادران من هستند و یونس معلول جسمی حرکتی است.

او ادامه می دهد: دست چپم کوتاه است، پزشکان متخصص دلیل معلولیت من و برادرم را شیمیایی شدن پدر جانبازم اعلام کردند که باعث اختلال ژنتیکی شد.

آرش با بیان اینکه همانند آرش در مقابل مشکلات راست قامت خواهم بود، گفت: من و برادرم تحت پوشش بهزیستی هستم ولی هیچگونه حقوقی دریافت نمی کنیم. چرا با اینکه پدرم جانباز شیمیایی است نه کاری داریم و نه حقوقی. برخی مواقع شرمنده خانواده می شوم که نمی توانم نیازهای مادی آنها را برآورده کنم.

او با بیان اینکه خیلی دوست دارد دارای شغلی باشد، حرفهایش را این چنین ادامه می دهد: چه فرقی بین من معلول و سالم وجود دارد که نباید من کار داشته باشم. پدرم جانباز است ولی ...

از آرش می پرسم نگاه‌های مردم تو را اذیت نمی‌کند که می گوید: من این شرایط را برای خودم پذیرفته‌ام و عضوی از جامعه هستم اما شاید هنوز جامعه مرا نپذیرفته باشد ولی بالاخره باید جامعه هم مرا به این شکل قبول کند.

او می‌گوید: آرزو می‌کنم یک جایی پیدا شود که به کار کردن من راضی باشد آن موقع با تمام توانم کار خواهم کرد و اجازه نمی‌دهم دیگران فکر کنند به دلیل معلولیت نمی‌خواهم و یا نمی‌توانم تلاش کنم.

وی یادآور می شود: اگر شرایط برای کارکردن من در یک اداره یا دستگاه نیست لااقل وام یا تسهیلات ویژه ای به من داده شود تا برای خودم کار و شغلی دست و پا کنم.

او تاکید می کند: به این شرایط اعتراض کرده‌ام اما کسی حرفم و صدایم را نمی شنود، از طرف دیگر زندگی در اینجا با سختی‌هایی همراه است و برای خانواده من که درآمد چندانی ندارد پرداخت کردن هزینه ها واقعا زیاد و سنگین است.

به گزارش ... امیدوارم همچون برآورده شدن این آرزو، مسیرهای دیگر زندگی نیز برای این فرد کوشا و خانواده‌اش هموار شود.  ضمن اینکه امثال آرش در جامعه ما کم نیستند، فقط به دست‌های گرم و یاری‌گر دیگران نیازمندند، پس چه بهانه‌ای بهتر از ماه عبادت و بندگی که بهترین فرصت برای کمک و مهربانی کردن است.

گزارش :رضا میرزایی