💢کیانوش سوری
یک: کیانوش سوری، فرزند رومشکان و از نیروهای توانمند ادارهکل ارشاد اسلامی استان است. جایی که اغلب خبرنگاران، تحتِ مدیریت ایشان در حوزه مطبوعات، روزهای طلایی کار خود را به ثبت رساندند. در اوج، کار در استان را بییک ارزن طلبکاری تمام کرد، راهی اداره ارشاد شهرستان سلسله شد!
دو: سوری از روی شناسنامه کمی از من کوچکتر است ولی به جهت تعهد و پشتکار تواناست. با قلبی بزرگ که در اوجِ کسادی کار هنر، تبلیغ و مطبوعات در الشتر حامی فرهنگ بوده، هرگز نگذاشته کمترین بیحرمتی به هنرمندان و خبرنگاران شود.
سه: کم پیش میآید که مدیرجوانی هم ظرفیت دعوت از روحانیت برای تدریس اخلاق و نهجالبلاغه در الشتر را داشته باشد و هم برای جشن انقلاب، آنگونه یادبودی بگیرد و هم از بانیان آموزش هنر باشد و هم مدافع حقوق ما خبرنگاران. ولی کیانوش -دریادلانه- چنین است.
چهار : طبعا کسی که -با چنان سابقه و چنین ویژگیهایی- وقتی آمده در الشتر خدمت کند، حیف است که قربانی گره و خواست شخصی کسی آنهم غیر از الشتریها شود.
پنج: این متن را ننوشتهام که مجیز بگویم که کیانوش نه آدم مجیز شنیدن است و نه آنقدر اعتباری در اختیار دارد که بخواهم دلی به دست آورم، اهل خواهش کردن از مدیران هم نیستم، این متن را نوشتم که بگویم سوری و مجموعهاش به خونِ جگر ارشاد الشتر را در مسیر درستش انداختهاند. ماشین فرهنگ و ارشاد الشتر را متوقف نکنید!
شش: روی صحبتم با آقای استاندار است، نگذارید، در بین این همه مدیر بیرزومه، چهار مدیر بادانش، با رزومه، انقلابی، تلاشگر و جوان را در دلِ تحریمها، حیرتزده و خانهنشین کنند.
هفت: نگارنده راستاش -حتی وقتی از سوی بقیه همکارانم در الشتر ترغیب شدم که تو هم چیزی برای کیانوش بنویس- نمیخواست چیزی بنویسد. یکی اینکه نکند نفرت و کینهی برخی از من، به مخالفت کورکورانهی حضرات با این جوان انقلابی منجر شود و دودیگر چشم کیانوش کور که مدام به فکر مردم و منافع نظام است!
هشت: باری، مملکتی که با مدیر باسواد و پاکدست و نخبهاش در اوج نیاز، چنین کند، تا به ابد محکوم است به مصرف جنسِ چینی!
✍اسفندیار حسنوند